فیلم باشو غریبه کوچک به کارگردانی و نویسندگی بهرام بیضایی، ساختهٔ سالِ ۱۳۶۴ است.
در یکی از بمبارانهای جنوب ایران در جریان جنگ ایران و عراق پسرکی به نام «باشو»،که ویرانی خانه و خانواده خود را بهچشم دیده،خود را به پشتِ کامیونی میاندازد و در آن خوابش میبرد و هنگامی که چشم میگشاید کامیون به شمال رسیدهاست.او از ترس انفجارهایی که برای عملیات راهسازی است میگریزد و در آن سوی بیشه به شالیزارِ زنی به نامِ «نایی» میرسد که با دو فرزندش و در غیاب شوهر زندگی و کار میکند.نایی به باشو نان و آب میدهد و میکوشد بداند کیست و زبانش را بفهمد.امّا زبان پسرک برای او قابل فهم نیست؛همچنان که باشو هم نمیتواند زبان محلی او را دریابد.باشو،در عوضِ محبتهای نایی میکوشد به او در کارها کمک کند و گمان میکند این خواستِ شویِ در سفرِ نایی هم هست؛غافل از آن که شوهر نایی با حضور این غریبه در خانهشان مخالف است.باشوبا کشف این موضوع،از خانه میرود؛ولی نایی او را زیر باران مییابد و با کتک بازمیآورد.کمی بعد نایی بیمار میشود و باشو بهجایش خانه را میگرداند و چون از بهبودش نگران است برایش به شیوهٔ جنوبی خود تشت میزند.نایی در نامهای به شوهرش میگوید باشو را به جای پسر پذیرفته و نان او را از غذای خود خواهد داد.روزی سرانجام شوهر بازمیگردد و باشو با او روبرو میشود.پدر،که دست راستش را در سفر از دست داده،میپذیرد که باشو به جای دست او باشد و همهٔ خانواده یکصدا میروند که گراز را از مزرعه برانند.