اسماعیل آشتیانی ملقب به شعله شاعر،نقاش و ادیب بود. پدرش مرتضی آشتیانی و جد او میرزا حسن آشتیانی از مبارزان نام آور قیام تنباکو بودند. وی شاگرد کمال الملک آموزش خود را در مدرسه های اسلام و دارالفنون به انجام رساند. دلبستگی به نگارگری و استعداد در این هنر، از کودکی در وی آشکار شد. نخستین کارهای او نسخه برداری از نگارهای شاهنامه فردوسی بود که بر هر چه در دسترسش قرار می گرفت، ترسیم می کرد. استادان نقاشی او در دارالفنون، مصورالممالک ذوالفقاری، میرزا حاج آقا نقاش باشی و شیخ المشایخ بودند. او سپس به مدرسه صنایع مسترظفه رفت.
کمال الملک پس از دیدن نمونه کارهای او، آموزش وی را پذیرفت، اما آن را مشروط بدان کرد که آشتیانی «تا پایان دوره مدرسه فقط هنر نقاشی را راه و طریق خود بداند» (یادی از استاد). اسماعیل این شرط را پذیرفت و به آن مدرسه راه یافت؛ اما پیوستن به عالم هنر برای وی آسان نبود. چون او در یک خاندان روحانی زاده شده بود و انتخاب نگارگری و پیوستن به جرگه هنرمندان گونه ای سنت شکنی به شمار می آمد، از این رو با مخالفت های سخت روبه رو شد تا جایی که به گفته خودش ورود به مدرسه امری «غیرممکن» می نمود. بروز استعداد در خور توجه و پایداری او در رسیدن به هدف، سبب کاهش مخالفت ها شد و او سرانجام به عالم هنر پیوست. پشتکار، دلبستگی و توانایی آشتیانی در فراگیری به پایه ای بود که توانست دوره پنج ساله مدرسه را در ۳ سال به پایان برد و شاگرد اول مدرسه شود.
کمال الملک که در آشتیانی افزون بر توانایی هنر،نیک اندیشی و راست روی را دیده و او را راهرو راستین مکتب خود یافته بود، وی را به معلمی مدرسه برگزید. ظاهراً در همین زمان آشتیانی بر آن شد که تحصیلات خود را در رشته دیگری جز نگارگری ادامه دهد. در نامه ای که در این هنگام به استاد خود کمال الملک نوشت، از وی اجازه خواست که مدرسه صنایع مستظرفه را رها سازد، اما کمال الملک در دیداری که با او داشت، وی را از این کار بازداشت. آشتیانی که به استاد خویش به دیده مراد می نگریست، ماندن در کنار او را از ادامه تحصیل برتر شمرد و اندکی پس از آن به معاونت مدرسه برگزیده شد (۱۳۳۵ق/ ۱۹۱۶م). وی در سال ۱۳۰۷ ش،به ریاست مدرسه انتخاب شد و در سال های مدیریت او آموزش درس های تازه ای چون مینیاتورسازی، تذهیب، کالبدشناسی، تاریخ هنر، ریاضیات و قواعد مناظر و مرایا به درس های مدرسه افزوده و کتابخانه ای برای مدرسه بنیاد نهاده شد.مدیریت او در مدرسه صنایع مستظرفه چندان به درازا نکشید و او در سال ۱۳۰۹ ش، به اروپا سفر کرد.
در این سفر که بیشتر به قصد بررسی و کسب تجربه انجام گرفت، به درخواست شرکت فیلم برداری «اوفا» در آلمان از برخی هنرپیشگان معروف آن شرکت تک چهره هایی تهیه کرد که بسیار مورد توجه قرار گرفت و به او پیشنهاد استخدام در آن شرکت و ماندن همیشگی در آلمان شد اما آشتیانی نپذیرفت بازآمد. پس از بازگشت به تهران، در مدرسه دارالفنون، دانشکده ادبیات و دانشسرای عالی به تدریس پرداخت. خدمات آشتیانی در مدیریت مدرسه صنایع مستظرفه و استادی دارالفنون و دانشسرای عالی و کوشش های او در ترویج فرهنگ و هنر، سبب گردید که در سال ۱۳۲۵، از سوی شورای عالی فرهنگ به او عنوان دکترای افتخاری و نشان درجه یک هنر داده شود.