حمید سمندریان کارگردان و مترجم ایرانی بود. سمندریان از سرآمدان نسلی از کارگردانان نامدار نمایش چون عباس جوانمرد، علی نصیریان، بهرام بیضایی، رکنالدین خسروی، آربی اوانسیان بهشمار میرفت که تئاتر را در ایران دهه ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ به پایگاه جدیتری رسانیدند.
یکی از دو سالن تماشاخانه ایرانشهر در تهران به نام سمندریان نامیده شدهاست.
حمید سمندریان تئاتر را؛ همزمان با تحصیل در دبیرستان، از کلاسهای تئاتر و هنرپیشگی حسین خیرخواه، شباویز و نصرت کریمی که زیر نظر عبدالحسین نوشین مدیریت میشد، شروع کرد. سمندریان همچنین ویلون مینواخت و از شاگردان محمود ذوالفنون، برادر بزرگتر جلال ذوالفنون، بود او خود درباره این دوران و گرایشش به تئاتر میگوید:
من از اول با خودم شرط کرده بودم هر طوری شده تئاتری بشوم. حتی اینجا شاگرد ویولن آقای ذوالفنون بودم. وقتی ایشان میدید من کلاس حسین خیرخواه هم میروم، به من میگفت برو آنجا. اینجا توی کلاس ویولن وقتت تلف میشود. میگفت من نمیخواهم روی علاقهات حرف بزنم اما این پرش «آرشه» که به تو گفتم، باید یک هفته وقت بگذاری تا خوب یاد بگیری. نیا اینجا و وقتت را تلف نکن. من هم آمدم خانه و یک شب گریه کردم و دیگر نرفتم. رفتم کلاس حسین خیرخواه. تئاتر را ترجیح دادم.
وی پس از دبیرستان به اروپا سفر کرد و در آلمان دوره مهندسی شوفاژ سانترال را در دانشگاه صنعتی برلین گذراند؛ ولی پس از آن به کنسرواتور عالی موسیقی و هنرهای نمایشی هامبورگ رفت. برخورد با تئاتر چنان جذبش کرد که مجالی برای موسیقی نمیگذاشت و به همین خاطر موسیقی را کنار گذاشت.
سمندریان که در آلمان به جای مهندسی تاسیسات سر از درس مکس راینهاردت درآورده بود، بعدها به موسسه ادوارد مارکس پیوست تا تئاتر را جدیتر بیاموزد. او طی شش سال تحت آموزش ادوارد مارکس، که یکی از استادان برجسته تئاتر بود، اصول و مبانی کارگردانی و بازیگری را آموخت و همزمان در آلمان به صورت حرفهای مشغول به کار شد.
وی پس از پایان این دوره به دعوت اداره هنرهای نمایشی دراماتیک اداره کل هنرهای زیبای ایران به کشور برگشت. سمندریان در پی نمایش بود، ولی پس از این که تلویزیون راه خود را به خانهها باز کرد، برنامهای تلویزیونی به تیم او سفارش داده شد که سمندریان از این سفارش خشنود نبود.[۷] به این ترتیب، نخستین کار حمید سمندریان تلهتئاتر «جراحی پلاستیک» نوشته پیر فراری بود که در سال ۱۳۴۰ برای تلویزیون ملی ایران (ثابت پاسال) کارگردانی کرد. یک سال بعد او و تیمش در اداره هنرهای دراماتیک سالن ۵۰ تا ۶۰ نفری درست کردند که چند برنامه نمایشی در آن اجرا شد. سمندریان اولین اثر خود، نمایشنامه «دوزخ یا در بسته» نوشته ژان پل سارتر را در همین تالار نوبنیاد روی صحنه برد و کار نمایش را پیوسته ادامه داد؛ همچنین با همکاری مهدی فروغ به تاسیس هنرستان آزاد هنرهای دراماتیک که وابسته به هنرهای زیبای کل کشور بود دست زد.
پس از آن حمید سمندریان به دعوت مهندس هوشنگ، مهدی برکشلی و با همکاری مهدی نامدار دانشکده تئاتر دانشگاه تهران را بنیان گذاشتند. و در سال ۱۳۴۸ تدریس در دانشکده هنرهای زیبا را آغاز کرد.
پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران و در پی انقلاب فرهنگی و پاکسازی دانشگاهها از بسیاری از استادان، حمید سمندریان نیز به دلیل سوءظن به گرایش به کمونیسم به دلیل ترجمه «دایره گچی قفقازی» از فعالیت دانشگاهی منع شد. در نتیجه به ناچار رستورانی باز کرد تا خود و چند نفر از دانشجویانش، اگر نه از طریق تئاتر، از راهی شرافتمندانه زندگی کنند. پس از مدتی با وساطت شاگرد سابق وی، بهروز غریبپور که در آن دوران مورد وثوق بعضی از کسانی بود که به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان وارد شده بودند، از این اتهام تبرئه شده و قرار شد سمندریان به دانشکده هنرهای زیبا برگردد.
در نیمه نخست دهه ۱۳۷۰ به پیشنهاد عباس لطفیان سرگزی ، ناصر باباشاهی رئیس دانشکده هنر و معماری دانشگاه تهران از حمید سمندریان دعوت کرد[۱۶] تا گروه نمایش این دانشکده را راهاندازی کند و بدین ترتیب سمندریان پایه و اساس این گروه را گذاشت.
در سال ۱۳۷۳ به تاسیس آموزشگاه بازیگری سمندریان دست زد که هنرجویان بسیاری از آنجا دانشآموخته شدند و به عرصه حرفهای هنر وارد شدند.
سمندریان از بیماری سرطان کبد رنج میبرد، و سرانجام حدود ساعت ۵ بامداد روز پنجشنبه ۲۲ تیرماه ۱۳۹۱ در سن ۸۱ سالگی در خانه خود درگذشت. همزمان همراهان و شاگردانش تصمیم گرفته بودند برای بهتر شدن حال استادشان بار دیگر نمایش بازی استریندبرگ را که او سالها پیش به صحنه برده بود با همان بازیگران، یعنی هما روستا، رضا کیانیان و احمد ساعتچیان، پاییز همان سال به صحنه ببرند؛ و بخشی از تمرین اولیه این نمایش نیز در منزل شخصی سمندریان آغاز شده بود.
بهرام بیضایی که هنگام مرگ سمندریان در آمریکا به سر میبرد، همان روز از درگذشت وی آگاه شد و یادداشتی با عنوان «یادمانِ سمندریان» در سوگش نوشت که در آخرین سطر آن آمدهاست: «نمایش داغدارِ اوست!»
# | نام فیلم | ساخت | کارگردان |
---|---|---|---|
1 | 1369 | حمید سمندریان |
# | نام فیلم | ساخت | کارگردان |
---|---|---|---|
1 | 1369 | حمید سمندریان |