رضا امیرخانی

رضا امیرخانی

Reza Amirkhani

متولد : 1352/02/27 - سن : 50
ملیت : ایران
محل تولد : ایران - تهران - تهران
محل زندگی : ایران - تهران - تهران

رضا امیرخانی

رضا امیرخانی داستان نویس، مستندنگار، جستارنویس، روزنامه نگار، مدرس، خلبان، مدیر فرهنگی، کارآفرین و مدیر اجرایی است. او یکی از پروفروش ترین نویسنده های ادبیات امروز ایران و از برندگان جایزه ادبی جلال است. وی تحصیلات دبیرستان خود را در یکی از بهترین دبیرستان های تهران،یعنی دبیرستان علامه حلی به اتمام رساند و در رشته مهندسی مکانیک از دانشگاه صنعتی شریف فارغ التحصیل شد.  امیرخانی در دوران دبیرستان با شرکت در شب های شعر دبیرستان به ادبیات روی آورد و تصمیم گرفت به شکل جدی آن را ادامه دهد.

از این رو به نگارش اولین کتاب رمان خود پرداخت که آن را در سال 1374 با عنوان «ارمیا» منتشر نمود.رضا امیرخانی را می توان فردی ماجراجو دانست. او در سال 1371 زمانی که کمتر از بیست سال داشت موفق به دریافت گواهینامه خلبانی شد و جوانترین خلبان ایرانی لقب گرفته است. او در همین سال ها بر روی یک پروژه ی هواپیمایی دونفره آموزشی کار کرد و در هیات مدیره ی موسسه خصوصی هواپویان عضو شد.

اما پروژه ی او در یک مزایده داخلی و دولتی رد شد و دولت با یک شرکت خارجی همکاری خود را آغاز کرد. این اتفاق رضا امیرخانی را به شدت تحت تاثیر قرار داد و او را در دام افسردگی انداخت. به این ترتیب او به فعالیت های فرهنگی در دبیرستان علامه حلی روی آورد.

رضا امیرخانی در سال 1379 به آمریکا مهاجرت نمود. چندین سال تجربه زندگی در این کشور بینش صحیحی به او بخشید تا از تجربه زیسته ی خود در رمان بیوتن بهره ببرد. وی علاوه بر نویسندگی، فعالیت های فرهنگی مختلفی را در کارنامه خود دارد. به عنوان مثال او در بین سال‎های 1381 تا 1384 سردبیری سایت لوح را برعهده داشت و پس از آن رئیس هیئت مدیره ی «انجمن قلم ایران» شد.

اندیشه و سبک نویسندگی امیرخانی

رضا امیرخانی خود را نویسنده ی معتقد و متعهد به نظام جمهوری اسلامی می داند. او روابط نزدیک و دوستانه ای با سران مملکت به ویژه شخص رهبر معظم انقلاب آیت الله خامنه ای دارد. کتاب «داستان سیستان» حاصل سفر مشترک امیرخانی و رهبر به استان سیستان و بلوچستان  است که در قالب سفرنامه منتشر شده است. در اغلب آثار امیرخانی می توان نوعی اشتراک در شخصیت پردازی و وحدت موضوع را مشاهده نمود. این ویژگی آنقدر بارز است که با مخاطب با مطالعه آثار مختلف امیرخانی می تواند شخصیت هایی یکسان در نقش هایی متفاوت را تصورکند. در این رابطه می توان به شخصیت مشابه مصطفی در رمان ارمیا و منِ او اشاره کرد.

آثار امیرخانی از زبان خاصی بهره گرفته است. برخلاف موضوع و شخصیت پردازی های مشابه، او در هر کدام از کتاب های خود از یک نوع لحن و بیان خاص بهره گرفته است. به عنوان مثال داستان قیدار و منِ او که در تهران قدیم اتفاق افتاده است لحن و بیانی متناسب با آن دوران دارد. ویژگی دیگری که آثار او را از دیگر نویسندگان هم دوره خود جدا می کند استفاده از رسم الخط های منحصر به فرد است که در تمامی اثارش به خوبی دیده می شود.

آثار رضا امیرخانی  :

محدودیت عمر یک نویسنده به او اجازه نمی دهد که بیشتر از چند اثر در زندگی خود خلق کند. میان تمام آن ها هم شاید تنها یک یا دو اثر از آن نویسنده برجسته شود. اما نویسندگانی هستند که قلم آنان ویژگی هایی دارد که فراتر از آثارشان خود آنان را یک «برند» می کند، برندی که کتاب، ناشر، خواننده و همه از آن لذت می برند. «رضا امیرخانی» یکی از آن برند هاست.

سال 1374 بود که با نوشتن اولین کتابش معروف شد. شاید کسی فکر نمی کرد فارغ التحصیل 22ساله دبیرستان علامه حلی و مهندس مکانیک دانشگاه شریف به یک باره بتواند با اولین رمانش به یک نویسنده معروف تبدیل شود، نویسنده ای که شمارگان آثارش به حدود 600 هزار جلد می رسد.

شاید فضای متفاوت ارمیا بود که او را این گونه سر زبان ها انداخت. ارمیایی که در جنگ جور دیگری متولد شده بود می خواست به شهر برگردد، به شهری که با جبهه، زادگاه واقعی او متفاوت شده بود. ارمیا داستان زندگی صدها هزار آدمی است که در جبهه های هشت سال دفاع مقدس نفس کشیدند و دیگر هوای شهر و هواهای مردم شهر برایشان خفه کننده بود.

رضا امیرخانی دیگر چهره شناخته شده ای برای کتاب خوان ها بود. ناصر ارمنی دومین اثر این نویسنده جوان بود. مسیحا و نگین انگشتری که یهودا شده بود هرچند هشداری بود به پلیدی های نفس اماره اما در ذهن و قلب خوانندگان ته نشین شده بود.

اما ظاهراً همه این ها مقدمه ای بود برای جهش بزرگ امیرخانی. باید 7 سال از زمان گرفتنِ مدرکِ خلبانی‎ می گذشت تا همه بفهمند که توانایی پرواز او در آسمان آبی ادبیات خیلی بیشتر از آسمان خاکستری شهر است.

«من او» در سال 78 منتشر شد و موجی از تحسین و شگفتی در مجامع ادبی به راه انداخت. «من او» ساختاری نو و بدیع در فضای راکد آن سالهای رمان نویسی در ادبیات ایران داشت و خیلی زود موج تقلید از ساختار خاص این رمان در فضای ادبیات ایرانی به راه افتاد. صفحات سفید «من او» و تفسیر دلچسب مخاطب برای خودش، خواننده آن سالهای ادبیات ایرانی را با اتفاقاتی روبه رو می کرد که تاکنون برایش سابقه نداشت.

عاشقانه های زیبا علی و مهتاب در «من او» و شخصیت فتاح که به سرعت محبوب شد برگ جدید در خاطره ذهنی ادبیات بازهای ایرانی ورق زد. رمان خیلی زود پرفروش شد و فتاحِ عفیف امیرخانی شهید شد و تا ابد زنده ماند.

امیرخانی بعد از «من او»، «از به»، «داستان سیستان» و «نشت نشا» را نوشت. در سال 87 بود که امیرخانی ارمیا را برای بار دیگر فراخواند تا این بار به آمریکا برود. «بیوتن» داستان ارمیایی بود که این بار دلش را به دست گرفته بود و به آمریکا می رفت تا با عشقی که در قطعه شهدا پیدایش کرده بود، زندگی کند.

آثار بعدی امیرخانی، «سرلوحه ها»، گزیده ای از یادداشت های پراکنده امیرخانی در سالهای 1381-1384 در سایت لوح و «نفحات نفت» جستاری در فرهنگ مدیریت نفتی و دولتی در جمهوری اسلامی ایران بود.

«داستان سیستان» حاشیه نگاری امیرخانی از سفر رهبرمعظم انقلاب به استان سیستان و بلوچستان بود که بعد از آن، «جانستان کابلستان» دومین سفرنامه امیرخانی محسوب می شد. او به افغانستان سفر کرد تا نیمه گمشده ایران را بعد از 9 دهه جدایی پیدا کند. فرهنگ و زبان مشترک ایرانی ها و افغانستانی ها حرفهای دیگری از تبادل فرهنگی مردم این دو کشور می زد.

«قیدار» آخرین رمان امیرخانی، در بیست و پنجمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران رونمایی شد. این رمان برگزیده بخشِ داستانِ بیست و یکمین دوره جایزه کتابِ فصل شد. در روزگاری که همه علیه یکدیگر افشاگری می کردند و تکفیر و اتهام افکنی گروه ها و جریانات مختلف علیه هم به اوج رسیده بود، امیرخانی حرف از جوانمردی می زد. امیرخانی جایزه نقدی این اثر را به جهادگران بشاگرد اهدا کرد.

سوریه کشوری که روزگاری شادترین کشور منطقه بود؛ این روزها درگیر جنگ تحمیلی دیگری شده است. روح مطالبه گر امیرخانی این بار او را به سوریه کشاند. تصویر خنده های کودکان سوری در آغوش امیرخانی خیلی زود در رسانه های ایرانی چرخید. باید دید قلم او این بار چه چیزهایی روی کاغذ می آورد.

روزگاری امیرخانی نوشت: داستایوسکی در جایی گفته بود ما همه از زیر شنل گوگول به در آمدیم. همین را محمود دولت آبادی در شکلی دیگر گفته بود که ما همه در تاریک خانه هدایت ظاهر شدیم. و بگذار من این گونه بگویم که ما همه فرزندان زن زیادی جلالیم، جلالی که به ما آموخت روش روشنفکر ایرانی بودن را … .

این شاید بهترین تعریف برای نویسنده ای باشد که حالا دیگر نماینده نسل جوان ادبیات معاصر انقلابی در ایران است.

 بی و تن / رضا امیرخانی / علم

داستان «بی و تن» اثر «رضا امیرخانی»، داستان غریبی است. «ارمیا»ی جبهه رفته در سودای عشق «آرمیتا»، آمریکایی ایرانی الاصلی که همراه شرکتی عمرانی به ایران آمده است، در روزی آفتابی و در بهشت زهرا دل از کف می دهد و بار سفر به ینگه دنیا را می بندد تا …

دعوای بین ذهن مدرن و ذهن سنتی ارمیا از زیباترین قسمت های رمان است که در ذهن مخاطب به خوبی جا می گیرد. امیرخانی با این تمهید اندیشیده شده، ارمیای آرمانگرا و سنتی را تا قلب دنیای مدرن می برد و مخاطب ایرانی را به نظاره فرا می خواند.

 ناصر ارمنی / نیستان

رضا امیرخانی مجموعه داستان ناصر ارمنی را در سال 1383 نوشته است. وی در این مجموعه داستان های با نام های زمزم، انگشتر، رتبه قبولی، یک پژوهش خشن، کوچولو، ناصر ارمنی، کمال، سه نفر، خیابان، سال نو و گوش شنوا دارد.  این اثر توسط انتشارات نیستان به چاپ رسیده است.

 قیدار / رضا امیرخانی / افق

قیدار را باید رمان شخصیت دانست. داستان آن درباره مردی است که به شدت دوست ادامه دهنده سلسله خود باشد. به عبارت دیگر، نیاز دارد که به شدت خودش باشد. او دوست دارد جهان خودش را خودش بسازد و به نوعی بر جهان بیرونی خود هم موثر باشد.در واقع، شخصیت این رمان سعی می کند با ساحت شخصی خود بر جهان بیرونی اش تاثیر بگذارد. در بیان دیگر، روایت واپسین مرد سلسله ای است که به نظر می رسد منقرض شده است و او حالا به تنهایی برای احیا و ابقای این سلسله تلاش می کند.

 ارمیا / افق

«ارمیا» اولین فرزند «امیرخانی» در دنیای رمان است که در سال 1374 به دنیا آمد. داستان جوانی از شمال شهر تهران است که داوطلبانه به جنگ می رود. در زمان ثبت نام با «مصطفی» آشنا می شود. آن دو با هم به جبهه می روند. رابطه آن دو از رفاقت فراتر می رود و مصطفی برای ارمیا، مراد می شود. مصطفی در روزهای پایانی جنگ به شهادت می رسد و شهادت مصطفی باعث تحول ارمیا می شود. قطعنامه پذیرفته می شود و ارمیا به شهر برمی گردد. او که شش ماه را در جنگ بوده است، گویا حضورش در جبهه در عمق وجودش خانه کرده است و تحمل شهر را ندارد.

من او / افق

رمان «من او» سومین اثر رضا امیرخانی است که در سال 1378 منتشر و برخی آن را بهترین کتاب این نویسنده می دانند.

داستان مربوط به زندگی فردی به نام علی فتاح است و عشق پاک او با دختر خدمتکار خانواده اش به نام مهتاب که به دلیل اعتقاد علی به عشقی پاک تا زمانی که از عشق راستین خود مطمئن نشده از ازدواج امتناع می کند و در خلال داستان از راهنمایی های درویشی مصطفی نام، از سلسله ای نامعلوم کمک می گیرد که نقش مهمی در داستان نیز دارد. مهتاب و علی هر دو عاقبت ناکام از دنیا می روند تا در جهان آخرت با یکدیگر ازدواج کنند. دو راوی در داستان هستند، یکی خود رضا امیرخانی و دیگر قهرمان داستان (علی فتاح)و این دو ماجراهای زندگی علی فتاح را از کودکی تا لحظه مرگ / ازدواج، روایت می کند.

از به / نیستان

«از به» یکی از رمان های متفاوت دفاع مقدس است؛ هم به لحاظ فرم و هم از حیث نوع نگاه. نویسنده به دنبال واقعیت زندگی آدم های قصه است؛ اما نه تصویری آرمانی و ناملموس. جنگ سختی ها و تلخی هایی دارد که هنوز چشیدنی و دیدنی است و این نقطه برتری رمان است: واقع نگری در حوزه دفاع مقدس.

نامه ای از همسر سرهنگ خلبان «مرتضی مشکات» به سرگرد خلبان «تیموری»، سرآغاز نامه نگاری هایی است که رمان از به را شکل داده اند؛ داستان خلبان جانبازی به نام مشکات که در عملیات هوایی، دو پایش را از دست داده است و دیگر به اجازه پرواز نمی دهند.

شرحی بر کتاب  جدید  امیر خانی با نام "ره ش "

کتاب رهش نوشته رضا امیرخانی است و در سال هزار و سیصد و نود و شش توسط انتشارات افق به چاپ رسید. کتاب رهش در سال هزار و سیصد و نود و هفت جایزه سی و ششمین کتاب سال جمهوری اسلامی را دریافت کرد. این کتاب با استقبال فراوانی رو به رو شده است. می توان گفت عنوان این کتاب بسیار جالب و جذاب انتخاب شده است. رهش به معنای رهیدن است و بر عکس واژه شهر می باشد. رضا امیر خانی با بیانی زیبا و نثری سلیس آنچه را ما با تهران و خودمان کرده ایم، ذکر می کند و آن را به خودبس تشبیه می کند. چنانکه می نویسد از جسمش ببرانید و بر جانش بخورانید.

درون مایه کتاب ره ش

درون مایه کتاب رهش راجع به معماری شهری است که از دیدگاه خانمی به نام لیا بیان می شود که ایشان با همسرش بر سر مدیریت شهر نامتقارن به چالش هایی برخورد می کنند.

نکاتی از زبان رضا امیرخانی

رضا امیرخانی می گوید بیشتر دارم به این فکر می کنم با دیدگاهی واکاوانه پی شهر بروم و ببینم چه چیزهایی در شهر در حال رخ دادن است. به نظر من کلان شهرها در جهان الگوهای توسعه متفاوتی دارند. توسعه کلان شهرها به صورت عبرت بزرگ یادآور می شود. چنانکه در خصوص شهر لس انجلس آمریکا شهر توسعه یافته و اما از دست رفته یاد می شود و همه شهردارها در ایالات مختلف آمریکا می دانند که نباید سایر شهرها مانند لس انجلس شود. اما در ایران ما کلان شهر تهران توسعه می یابد و دچار آلودگی هوا می شود و سایر شهرها نیز سعی دارند مانند تهران بشوند. و در نهایت چنین ذکر می کند که من برای تهران راه حلی ندارم اما مشهد و تبریز و اصفهان نباید مانند تهران می شدند و همچنین شهر کاشان نباید از الگوهای توسعه تهران پیروی می نمود که در نهایت شبیه تهران بشود.

کتاب ره ش در مورد چیست؟

کتاب رهش در مورد وصف حال تهران است. در واقع کتاب به صورت رمانی است در مورد چالش های زندگی یک خانواده معمار از زبان خانم لیا و همسرش علا و فرزند کوچکشان ایلیا. لیا و همسرش بر روی خانه های قدیمی تهران برج می ساختند و حال دیگر لیا کار برج سازی نمی کند. چرا که فرزندشان ایلیا به بیماری مبتلا شده است که حاصل همین برج سازی ها است.

 

نقد هایی هم در مورد این کتاب وجود دارد آن هم اینکه :

آیا یک مخاطب اهل مشهد، قزوین، تبریز، قم یا حتی شهرری می تواند «ر ه ش» را بفهمد؟ این، سوالی است که انگار پیش از نوشته شدن رمان، پاسخی نگرفته. قلم امیرخانی در آخرین اثرش، فقط در تهران چرخیده. بهتر بگویم، فقط در منطقه 1 تهران. یا به عبارت بهتر، فقط در بخش کوچکی از منطقه 1 تهران. «ر ه ش» رمان کاشانکِ  منطقه ی 1 تهران است. حرف ها و دغدغه ها و مساله های کتاب، مال همین منطقه کوچک است. محصور شدن در یک جغرافیای محدود البته فی نفسه برای یک رمان ویژگی مذمومی نیست، اما اگر این انحصار، به انحصارِ حرف ها و دغدغه ها منجر شود، نتیجه اثری خواهد بود که در برقراری ارتباط با بیش از 90 درصد از جامعه هدفش، ناتوان خواهد بود. «ر ه ش» هم کتابی نیست که برای عموم مردم جذاب باشد. اوج مساله اش این است که چرا خانه-باغ های  محله کاشانک تهران دارد تبدیل به برج می شود؟ نقطه ثقل اش این است که چرا خانه ی مادربزرگ ها را می کوبید و به جایشان برج می سازید؟ چندین پاراگراف در مذمت بهسازی مسیر پیاده روی ارتفاعات کلکچال تهران دارد و یک انتقام اساسی هم از پل صدر می گیرد! جهان کتاب، جهان آدم های معترضِ بالاشهر نشین است. جهان امیرخانی و همسایه هایش در شمال شهر تهران! هبوط از جهانِ جان دار قیدار و من ِ ِ او و بی وتن، به جهان محدود و اشرافیِ شمال شهر تهران، برای نویسنده ای با کارنامه و قلم امیرخانی، ناامیدکننده است.

نتیجه می گیریم کتاب رهش صرفا یک رمان نیست. بلکه کتاب رهش حاصل تلاشی زیبا و کنجکاوانه است برای آگاهی از مشکلات تهران بزرگ. اگر راه حل یا راهی برای این مشکلات بیابیم و یا سعی در کاهش مشکلات شهر تهران کنیم مفید فایده خواهد بود.   لحن کتاب رهش بسیار ساده و خودمانی است. این کتاب با بیانی شیوا و رسا قابل درک برای تمامی سنین است. در کتاب رهش از واژه های معماری نیز استفاده شده است مانند واژه تاور کرن، که منظور همان جرثقیل های بزرگ است. اما جای نگرانی نیست واژگان تخصصی به زیبایی معادل سازی شده است. چرا که اغلب افراد بتوانند آن را درک کنند و از مشکلات پیرامون بیشتر آگاهی یابند. کتاب رهش که در سال هزار و سیصد و نود و شش تالیف شده است محصولی بسیار ارزشمند است که افراد زیادی آن را تهیه نموده و خوانده اند.