صمد بهرنگی آموزگار، منتقد اجتماعی، داستان نویس، مترجم و محقق فولکور آذربایجانی بود. کتاب ماهی سیاه کوچولو بهرنگی مدت ها نقش بیانه غیررسمی سازمان چریک ها فدایی خلق را بازی می کرد. با این وصف،صمد افکار چپ داشت اما عضو هیچ دسته و گروهی نبود و به گفته برادرش (اسد) او یک پای مسجد در مجالس ختم و عزا بود. پدر او «عزت» و مادرش «سارا» نام داشتند. صمد دو برادر و سه خواهر داشت. پدرش کارگری فصلی بود که بیشتر به شغل زه تابی (آنکه شغلش تابیدن زه و تهیه کردن رشته تافته از روده گوسفند و حیوانات دیگر باشد) زندگی را می گذراند و خرجش همواره بر دخلش فزونی داشت. برخی اوقات نیز مشک آب به دوش می گرفت و در ایستگاه «وازان» به روس ها وعثمانی ها آب می فروخت. بالاخره فشار زندگی وادارش ساخت تا با فوج بیکارانی که راهی قفقاز و باکو بودند به قفقاز برود.رفت و دیگر بازنگشت.
بهرنگی در نوزده سالگی نخستین داستان منتشرشده اش به نام عادت (۱۳۳۹) را نوشت.یک سال بعد داستان تلخون را که برگرفته از داستان های آذربایجان بود، با نام مستعار در سال۱۳۴۲درهفته نامه کتاب، انتشارات روزنامه کیهان منتشر کرد. بعدها از بهرنگی مقالاتی در روزنامه مهد آزاد، نشریه توفیق و غیره با امضاهای گوناگون مانند «داریوش نواب مرغی»، «چنگیز مرآتی»، «بابک»، «افشین پرویزی»، «ص. آدام» و «آدی با تمیش» به چاپ رسیدند. در سال ۱۳۷۷ برای نخستین بار پس از انقلاب 1357، مجموعه قصه های صمد بهرنگی با تصحیح عزیزالله علیزاده توسط نشر فردوس در ۴۳۸ صفحه منتشر شد.